باران تنديست که مرا
مهمان خيس شدن کرده است
نميدانم بهاريست
يا که پاييزي اما
بامن قدم بزن و نگاهت را
از شانههاي خيسم برندار
من به تو، باران
و هرچه که يادي از تو باشد
محتاجم